رضا عادلی
شهید مدافع حرم رضا عادلی در ۱۰ اسفند ماه ۱۳۶۸ در شهرستان اهواز به دنیا آمد.
وی دوران سربازی خود را در سپاه سپری کرد و دوره تکاوری اوج بالندگی و رشد و شکوفایی او بود. گاهی که از پادگان تلفن میکرد در لابهلای صحبتهایش سوزوگدازی موج میزد که چرا در دوران دفاع مقدس نبودم تا جانم را فدای اهدافم کنم.
شهید عادلی پایگاه بسیج را پایگاه قلبی خود میدانست و از سال پنجم ابتدایی عضو بسیج پایگاه مسجد توحید در کنار مرقد مطهر علی بن مهزیار اهوازی شده بود. مناطق عملیاتی همچون شلمچه، طلاییه و … از نوجوانی مورد علاقه او بودند و در سفرهای بسیج به این مناطق با شوق و شور شرکت داشت و الفتی با شهدای ۸ سال دفاع مقدس برقرار کرده بود.
این شهید گرانقدر و والامقام در سنین جوانی و نوجوانی، به عشق دفاع از حرم حضرت زینب (س) رهسپار سوریه شد و سرانجام در ۱۲ بهمن سال ۱۳۹۴ به همراه تعدادی از مدافعان حرم خوزستانی هنگام دفاع از حرم عقیله بنی هاشم در عملیات آزادسازی نبل و الزهرا به شهادت رسیدد.
شهادت : دوشنبه، 12 بهمن 1394
بسم رب الشهدا والصدیقین
امام خامنهای را تنها نگذارید که همه چیز در گوشه چشم ایشان نهفته است. و این وصیتنامه را نوشتم شاید دیگر در میان شما نباشم زیاد اهل صحبت کردن نیستم اما بنا به تکلیف چند جملهای با شما صحبت دارم.
اول مینویسم برای مادرم. مادر عزیزم انشاءالله خداوند عمری طولانی به شما عطا کند زیرا همیشه وجودت مایه برکت بوده و هست پدرم هم همین طور همیشه برایمان زحمت کشید تا ما در این مسیر قدم برداریم و آبرومند زندگی کنیم.
برای خواهرانم مینویسم ای خواهران عزیزم اگر روزی با شما بدرفتاری کردم و با صدای بلند با شما صحبت کردم مرا حلال کنید انشاءالله که خداوند نیز مرا ببخشید.همسر عزیزم برای شما آرزوی سربلندی و خوشبختی مجدد میکنم شما همیشه به بنده لطف و همیشه مهربان و باعطوفت بودید از نمازهای اول وقت تا حجاب خوبی که دارید انشاءالله که خداوند تو را حفظ کند.
ای کسانی که این نامه را میخوانید اگر مسائلی که به آنها اشاره میکنم و به آنها عمل نکنید بر خلاف مکتب امام حسین(ع) است، عمل کنید تا با آل بیت رسول خدا محشور شوید ، ما اسلام را این گونه درک کردیم اسلام واقعی یعنی قدم گذاشتن در نماز اول وقت و شکر نعمات الهی که بیمنت به ما داده میشود.
اسلام یعنی با رسول خدا و آل بیت ایشان و علی(ع) بیعت کردن و ثابت قدم ماندن، در این زمان که کفر آشکارا به نبرد با اسلام به میدان آمده ماندن ما شیعیان در خانه و پرداختن به زندگی دنیوی همیشه آزارم میداد و سعادت را در این میدیدم که نبرد با کفری بیایم که همان یزیدیانی هستند که امام عاشقان سیدالشهدا را به شهادت رساندند و کارهای زشتی انجام دادند که هیچ وقت از یاد ما نمیرود چه کردند این یزیدیان با اهل بیت (س) ، بعد از کشتن امام حسین(ع) عمه سادات را به همراه بچهها و کودکان زنجیر کردند و به اسیری بردند.مگر ما شیعیان نباشیم که واقعه عاشورا دوباره رقم زده شود و حضرت زینب دوباره به اسارت برود و دوباره کودکی سه ساله در خرابههای شام با پاهای کوچک و دستان کوچک بر خارها قدم بزند و سر بریده پدر را در آغوش بگیرد ما میرویم تا برخاک تو بوسه زنیم یا حسین(ع) یا زینب (س) یا رقیه (س)
والسلام علیکم و رحمتالله و برکاته