مجید صانعیموفق
مجید صانعی موفق دربیست و هشتمین روز از خرداد ماه سال ۱۳۵۸ در همدان متولد شد.
از جمله افراد مخلصی بود که تمام زندگی خود را وقف اسلام و انقلاب و تربیت سرباز برای ولایت و حضرت صاحب زمان(عج) کرده بود.
ایشان رییس کمیته بازرسی هیات ورزش های رزمی استان همدان؛ بنیان گذار و نماینده رسمی سبک نینجوتسو در استان همدان بودند.
عاقبت در تاریخ 23 مهر ماه سال 1394 در دفاع از حرم آل الله در سوریه در سن 36 سالگی به درجه عظیم شهادت نائل گردید. از ایشان یک فرزند پسر به یادگار مانده است.
مزارش در گلزار شهدای همدان واقع است.
عکس امام خمینی کو؟
یه روز که حاج مجید صانعی موفق(مدافع حرم )اومده بود خونه ما و داشتیم در مورد یک سری مسابقات ورزشی برنامه ریزی می کردیم چشمش به عکس امام خامنه ای افتاد که روی دیوار بود با حالت ناراحتی ازم پرسید که چرا فقط عکس امام خامنه ای رو گذاشتی پس عکس امام خمینی کو؟ من بهشون گفتم که فقط عکس امام خامنه ای رو داشتم. حاجی برام توضیح داد که منظورش چی بود، از این حرف، گفت اگه ما فقط از عکس امام خامنه ای استفاده کنیم به تنهایی، اونای که مرضی نسبت به انقلاب توی دلشون هست پیش خودشون گمان می کنن که ما فقط به شخص وابسته هستیم و چون دیگه امام خمینی از دنیا رفتن ما با راه امام کاری نداریم و با جابجا شدن رهبری ما هم راهمون رو عوض می کنیم ولی اگه از عکس دو تا بزرگوار باهم استفاده کنیم معلوم میشه که هم شخص رهبری برامون مهمه هم راه و روش ولی فقیه که از امام خمینی شروع شده. من هم از فردا عکس دو تا امام عزیز رو باهم گذاشتم توی خونه هر جا که هم میرم به دوستان سفارش همین کار رو می کنم.
خادم افتخاری
علاقه خاصی به امام زاده عبدالله داشت.
همیشه اکثر قراراشو یا توی امام زاده می گذاشت یا اطراف امام زاده، خود منم اولین بار که خواستم ببینمش توی امام زاده قرار گذاشتیم.
یادمه مدتی قبل رفتن با هم و یکی از دوستان رفتیم امام زاده چند ساعتی رو اون جا با هم بودیم و حرف زدیم آخر سر با آقامجید رفتیم و از آقای حسینی(خادم امام زاده) فرم خادم افتخاری گرفتیم و قرار بودش فرم را تکمیل کنیم و به همراه عکس و مدارک بعداً ببریم براشون، روزای آخر که در تماس بودیم بهم گفتش فرم را توی اسباب کشی قبلی گم کرده و برم براش یه فرم بگیرم. حالا فرم رو که نگاه می کنم گریه امانم نمی دهد.
غسل شهادت
چیزی به من نمیگفت. مجید وقتی رفت با من خداحافظی هم نکرد؛ یعنی درست وقت رفتنش طه به شدت مریض بود و ما در بیمارستان بودیم که به او زنگ زدند که خودش را برساند. او هم مدام در بیمارستان راه میرفت و به من نگاه میکرد و میگفت چه کنم. بالاخره با مسئولیت خودمان طه را از بیمارستان ترخیص کردیم و به خانه برگشتیم تا رسیدیم مجید غسل شهادت کرد و با عجله رفت من هم دوباره طه را به بیمارستان بردم اصلا تبش بند نمیآمد.
فردا صبح که مجید از فرودگاه زنگ زد و از طه پرسید “گفتم حالش همان طور است هنوز تب دارد”. تا سه شب من درگیر دکتر و بیمارستان بودم تازه شب سوم که مجید زنگ زد به او گفتم: “بیمعرفت حالا این قدر هول بودی که بدون خداحافظی از من بروی !؟….”
شهادت
مجيد در روند عملياتي كه در 23 مهر ماه سال 1394 در حلب سوريه اتفاق افتاد به شهادت رسيد. مسئوليت ايشان در عمليات به عنوان نيروي تيربارچي بود. شب قبل از شهادت به گفته همرزمان و دوستانش بسيار از خود رشادت نشان داده بود. بسياري از داعشيها را به هلاكت رسانده بود و در ادامه عمليات كه فرداي آن روز بود، از ناحيه پهلو تير خورده و در ظهر 23 مهر ماه 1394 به شهادت رسيده بود. خبر شهادتش را خودش به همرزمانش داده بود و به آن ها گفته بود كه در عمليات آتي شهيد خواهد شد.
شهادت : پنج شنبه، 23 مهر 1394